بدون عنوان
النای خاله سلام
خیلی وقته میخوام واست پست بذارم ولی کوتاهی میکنم.
عشقم منو ببخش.
جونم برات بگه:
١٢ ابان من.تو.مامان جون.بابا جون.خاله منا.دایی بهزاد و خاله صدیقه با هم رفتیم بیرون. و من برای اولین بار پارک شهربازی رو با تو تجربه کردم.
خاله منا واست یه بادکنک گرفت ولی چون بزرگ بود من ازت گرفتمش که برم عوضش کنم همون موقع یه بچه ای با بادکنک از کنارت رد شد و تو بدون توجه به ما و با خیال اینکه بادکنکه تو دستشه افتادی دنبالش .انقدر سریع دویدی که یه اقایی که داشت رد میشد گرفتت.
قربونت بشم خاله جون که انقدر اتکا به نفس داری
وقتی میخواستی سوار وسیله برقی بشی یکم نگران بودی ولی بعدش مث یه خاااااااانم بازی میکردی.
هرجا که میرفتی تو کوچیکترین عضو اون بازی میشدی و ما همگی با هم واست دست میزدیم و ذوقت رو میکردیم.
النای من ،یکی از خوشمزه ترین کارات اینه که وقتی بهت میگیم بغلمون کن دستاتو محکم حلقه میکنی دور گردنمون و یه ماچ تپل از لپمون میگیری
وااااااااای که این بوسه ها رو با هیچ چیزی تو دنیا عوض نمیکنم.
اینم جدیدترین عکسات خانم کوچولو